خلاصه کل این اپیزود در یک خط! خیلی از ادعاهای شبه علمی با این شروع میکنن که شما تجربه نکردی باید تجربه کنی! مثل قانون جذب. یا ما تجربه کردیم، یا اصلا شما بلد نیستی قانون جذب چی میگه! تو این قسمت یاد میگیریم چرا این ادعاها غلطن.
توجه! این قسمت سوم از مجموعه تفکر علمی است!
قسمت اول تفکر علمی: علم مزخرف میگه! دارو گیاهی
قسمت دوم تفکر علمی: توضیح نده! (تفاوت استدلال و تبیین)
فهرست
- 1 تاثیرپذیری حافظه: داستانی از یک تجربه عجیب
- 2 تفاوت تبیین و استدلال: چگونه خاطرهها شکل میگیرند؟
- 3 دلایل دفاع از باورهای اشتباه: واقعیت یا توهم؟
- 4 شناخت حافظه انسان: تفاوتی شگفتانگیز با حافظههای دیجیتال!
- 5 هفت گناه حافظه: راهنمایی برای فهم خطاهای ذهنی
- 5.1 خطای تلقینپذیری: خطرناک ترین گناه حافظه
- 5.2 مثالهای عملی از خطای تلقینپذیری
- 5.3 تلقینپذیری: تهدیدی جدی برای حقیقت و عدالت
- 5.4 سندروم حافظه کاذب: واقعیت یا توهم؟
- 5.5 چگونه شبهعلمها از پیشنهادپذیری حافظه سوءاستفاده میکنند؟
- 5.6 مثالهایی از تجربههای نادرست و اثبات نشده
- 5.7 چگونه از پیشنهادپذیری حافظه خود در برابر شبهعلمها محافظت کنیم؟
- 6 پیشنهاد فیلم: “هفت” (Se7en)
تاثیرپذیری حافظه: داستانی از یک تجربه عجیب
حتماً برای شما هم پیش آمده که خاطرهای در ذهنتان شکل بگیرد و بعد از مدتی متوجه شوید که آن خاطره با واقعیت همخوانی ندارد. جالبه بدونید که این اتفاق بیشتر از چیزی که فکر میکنید رخ میده! بذارید با یک داستان شروع کنیم.
سال ۲۰۱۰، مردیث ماران، نویسنده و فمینیست معروف، در طی جلسات رواندرمانی با یک خاطره سرکوبشده مواجه شد؛ خاطرهای از دوران کودکیاش که نشان از تجاوز پدرش داشت. اما ماجرا به این سادگیها نبود.
ماجرای تجاوز پدر در دوران کودکی
خانم ماران در طول جلسات رواندرمانی متوجه شد که احتمالا در دوران کودکی پدرش بهش تجاوز کرده.
ایشون هم میره به همه این موضوع رو میگه و عملا آبروی پدرش در خانواده و تمام فامیل میره.
منتهی مسئله اینجا بوده که این حافظه واقعی نبوده! در واقع این حافظه در جلسات روان درمانی اون موقع درونش شکل گرفته بوده.
(الان یه عده که هیچ دانشی از روانشناسی ندارن و فقط در توهم دانش به سر میبرن که آره ما بهتر میفهمیم، زود گارد میگیرن که بفرما مشاوره بری همچین بلایی سرت میارن! لطفا جزو این عده ی متوهم نباشید!!)
این اتفاق که در دهه 1990 هم شایع شده بود و اصلا یه انجمن براش تاسیس کردن، بحثی رو باز کرد درباره حافظه و تاثیرپذیری آن. بیایید این موضوع رو بررسی کنیم.
تفاوت تبیین و استدلال: چگونه خاطرهها شکل میگیرند؟
در دومین قسمت این مجموعه، به تفاوت بین تبیین و استدلال پرداختیم (اپیزود قبلی).
برای درک بهتر این موضوع، اجازه دهید یک مثال ساده بزنیم: فرض کنید طب سنتی میگوید که بخور سرکه برای درمان عفونتهای ریه مفید است. اما آیا واقعاً این روش کار میکند؟
در اینجا، توضیح دادن چگونگی عملکرد بخور سرکه (تبیین) کافی نیست.
باید با دلایل معتبر و تستشده اثبات شود که این روش واقعاً موثر است (استدلال). یعنی بگن روی این تعداد تست کردیم و این تعداد درمان شدن.
نقش حافظه در تجربیات ما
هر تجربهای که داریم، به نوعی به حافظه ما متصل است. حافظه، نقصهایی دارد که میتواند باعث تغییر یا تحریف خاطرات ما شود. به همین دلیل، برای نقد هر موضوعی، نیاز نیست همه جزئیات آن را بدانیم، بلکه همان نقصهای اولیه برای نقد کافی است.
دلایل دفاع از باورهای اشتباه: واقعیت یا توهم؟
کسانی که به طب سنتی یا روشهای مشابه باور دارند، اغلب دو دلیل برای دفاع از باورهایشان میآورند:
- شما بلد نیستید: میگویند باید اول سیستم کاری آنها را یاد بگیرید و بعد نقد کنید.
- تجربههای گذشته: ادعا میکنند که این روشها هزاران سال تجربه پشتشان دارند و بنابراین معتبر هستند.
اما این دلایل چقدر قابل اعتمادند؟ واقعیت این است که تجربه همیشه دقیق نیست و میتواند تحت تأثیر خطاهای حافظه قرار گیرد.
به همین دلیل به خطاهای حافظه می خواهیم بپردازیم.
شناخت حافظه انسان: تفاوتی شگفتانگیز با حافظههای دیجیتال!
قبل از اینکه بریم سراغ موضوع کتاب “هفت گناه حافظه“، بیایید یه نگاه به عملکرد خود حافظه بندازیم. اگه با این موضوع آشنا نباشین، شاید براتون جالب باشه که حافظه انسان خیلی با حافظه کامپیوتر یا موبایل و فلش فرق داره.
حافظههای دیجیتال چگونه کار میکنند؟ هر چیزی که توشون ذخیره میکنیم، دقیقاً همونطوری ثبت میشه و همونجوری هم میمونه. مثل وقتی که از یه صحنه تصادف فیلم میگیریم و تو گوشی یا هارد ذخیرهاش میکنیم. این فیلم حتی بعد از پنج سال، هیچ تغییری نمیکنه و همونه که بوده. جزئیات تو این نوع حافظهها دقیق ثبت میشه.
اما مغز انسان اینطوری نیست. مغز ما نهتنها ثبت دقیقی از جزئیات نمیکنه، بلکه هر بار که یه خاطره رو به یاد میاریم، در واقع داریم اون خاطره رو از نو میسازیم.
یعنی چی؟ یعنی ما فقط یه سری اطلاعات کلیدی از هر اتفاق رو تو ذهنمون ذخیره میکنیم و وقتی میخوایم به یادش بیاریم، با ترکیب همین جزئیات کلیدی، بقیه داستان رو یه جورایی بازسازی میکنیم.
این بازسازی بستگی به حال و احوال روحی و احساسی الانمون داره. مثلاً اگه حال روحیمون خوب باشه، جاهای خالی خاطره رو با اطلاعات مثبت پر میکنیم و اگه حالمون بد باشه، برعکس.
چگونه حافظه ما واقعیت را تحریف میکند؟
ذهن ما مثل یه دوربین فیلمبرداری یا حافظه کامپیوتر عمل نمیکنه. وقتی یه خاطره رو به یاد میاریم، در واقع داریم دوباره اون رو میسازیم. این فرآیند بازسازی باعث میشه که بعضی قسمتهای خاطره، نادرست یا تحریفشده باشن.
مثال: فرض کنید شاهد یه تصادف بودید. پنج سال بعد، اگه بخواین این حادثه رو به یاد بیارین، ممکنه کلی جزئیات رو فراموش کرده باشین یا حتی بعضیهاش رو اشتباه به خاطر بیارین. این اتفاق به خاطر اینه که مغز جاهای خالی حافظه رو خودش پر میکنه.
هفت گناه حافظه: راهنمایی برای فهم خطاهای ذهنی
دنیل شاکتر، نویسنده کتاب “هفت گناه حافظه” به انگلیسی The Seven Sins of Memory: How the Mind Forgets and Remembers ، این گناهان را به عنوان خطاهایی معرفی میکند که حافظهی ما را تحت تأثیر قرار میدهند. هرکدام از این گناهان جنبهای از عملکرد حافظه را که ممکن است تحت تأثیر قرار بگیرد، نشان میدهد.
بیایید نگاهی به این هفت گناه بیندازیم:
- زوال (Transience): با گذشت زمان، خاطرات کمرنگتر و کمرنگتر میشوند. این یکی از دلایل اصلی فراموشی است. مثلا به یاد بیاورید که آیا نام تمام همکلاسیهای دوران دبستانتان را به خاطر دارید؟ احتمالاً نه!
- حواسپرتی (Absent-mindedness): آیا تا به حال شده در حالی که در حال مکالمه با کسی هستید، ناگهان متوجه شوید که هیچچیزی از گفتههای او را به یاد نمیآورید؟ این ناشی از عدم تمرکز کافی است.
- انسداد (Blocking): در این حالت، ذهن ما برای به یاد آوردن یک خاطره به مشکل برمیخورد. شما مطمئن هستید که چیزی را میدانید، اما نمیتوانید به آن دست پیدا کنید. مثلاً وقتی اسم یک شخص را فراموش میکنید، حتی اگر چهرهاش را به خوبی به یاد بیاورید.
- انتساب اشتباه (Misattribution): گاهی اوقات، ما اطلاعات یا خاطرات را به منبع نادرستی نسبت میدهیم. شاید داستانی که دوستتان تعریف کرده بود را به عنوان تجربهی شخصی خود به خاطر بیاورید.
- پیشنهادپذیری یا تلقین پذیری (Suggestibility): یکی از مهمترین و بحثبرانگیزترین گناهان حافظه. ذهن ما میتواند تحت تأثیر سوالات یا اطلاعات غلط قرار بگیرد و به همین دلیل، خاطراتی نادرست ایجاد کند. مثلاً اگر کسی از شما بپرسد: “اون روزی که تصادف دیدی چطوری بود؟” حتی اگر تصادفی ندیده باشید، ممکن است شروع به ساختن یک خاطره نادرست در ذهن خود کنید.
- تعصب (Bias): احساسات و باورهای فعلی ما میتوانند خاطرات گذشتهمان را تغییر دهند. مثلا اگر اکنون از کسی ناراضی باشید، ممکن است خاطرات بدی از او به یاد آورید، حتی اگر در واقعیت چنین نبوده باشد.
- پافشاری (Persistence): برخی خاطرات، بهخصوص خاطرات ناگوار و دردناک، بهطور مداوم در ذهن ما میمانند و رهایمان نمیکنند، حتی وقتی که نمیخواهیم به آنها فکر کنیم.
جالب است بدانید که این خطاها نه به دلیل بیماری بلکه به دلیل عملکرد طبیعی مغز ما ایجاد میشوند و همه ما ممکن است درگیر آنها شویم. اگر فکر کنید که حافظه شما از این خطاها مصون است، ممکن است به این مسئله توجه نداشته باشید.
خطای تلقینپذیری: خطرناک ترین گناه حافظه
یکی از مهمترین و خطرناکترین خطاهای حافظه که در کتاب به آن پرداخته شده، خطای تلقینپذیری است. این خطا زمانی اتفاق میافتد که فرد اطلاعات نادرست را از منابع خارجی دریافت کرده و آنها را با خاطرات واقعی خود ترکیب میکند. به عبارت دیگر، اطلاعاتی که از دیگران میشنویم یا میخوانیم به اشتباه به یادآوریهای خودمان اضافه میشود.
مثالهای عملی از خطای تلقینپذیری
آزمایش پیکنیک:
یک تحقیق جالب که به خوبی نشان میدهد چگونه خطای تلقینپذیری عمل میکند، آزمایشی است که بر روی گروهی از افراد انجام شد. در این آزمایش، شرکتکنندگان به پیکنیک رفته و دوربینهایی به طور مخفیانه در محل قرار داده شده بودند. بعد از گذشت چند روز، شرکتکنندگان به دفتر تحقیق دعوت شده و تعدادی عکس به آنها نشان داده شد که شامل عکسهای واقعی و جعلی از پیکنیک بودند.
در جالبترین بخش این آزمایش، شرکتکنندگان به اشتباه به برخی از عکسهای جعلی به عنوان خاطرات واقعی خود اشاره کردند. به این ترتیب، اطلاعات نادرستی که از عکسها به آنها ارائه شده بود، به خاطرات واقعی آنها افزوده شد.
تصادف آمستردام:
یک مثال تاریخی از تلقینپذیری در سال 1992 در آمستردام رخ داد. زمانی که یک هواپیمای باری پس از ازکارافتادن دو موتور خود، با ساختمانی 10 طبقه برخورد کرد. این حادثه وحشتناک منجر به کشته شدن 10 نفر از ساکنان ساختمان و هر چهار عضو خدمه هواپیما شد. مدتی بعد، خبرنگاران و دوربینهای تلویزیونی به محل حادثه رفتند و آن را پوشش دادند.
ده ماه پس از این حادثه، روانشناسان هلندی از شاهدان سوال کردند که آیا فیلم لحظه برخورد هواپیما با ساختمان را دیدهاند. بیش از نیمی از افراد با اطمینان پاسخ دادند که این فیلم را دیدهاند و حتی جزئیاتی از زاویه و سرعت هواپیما را به خاطر داشتند. این در حالی بود که هیچ فیلمی از لحظه برخورد وجود نداشت. تنها سوالی که به شکل جهتدار از آنها پرسیده شد، منجر به ساختن تصویری خیالی در ذهن افراد شده بود.
تلقینپذیری: تهدیدی جدی برای حقیقت و عدالت
چرا تلقینپذیری اینقدر مهم و خطرناک است؟ زیرا این امکان وجود دارد که با استفاده از سوالات جهتدار و تکنیکهای خاص، اطلاعات نادرستی را در حافظه افراد جای دهیم. این مسئله در برخی موارد میتواند تبعات جدی داشته باشد.
یکی از نمونههای شناختهشده، داستانی از خانم “مردیث ماران” است.
حقیقت این بود که این خاطره واقعی نبود و در طول جلسات رواندرمانی و تحت تأثیر تکنیکهای مختلف، این خاطره کاذب ساخته شده بود. خانم ماران بعد از هشت سال به حقیقت پی برد، اما پدرش که همواره این اتهام را رد کرده بود، دیگر در قید حیات نبود.
بیچاره پدرش…!
در دهههای 1980 و 1990، این مسئله به حدی شایع شد که تعداد زیادی از افراد تحت تأثیر خاطرات کاذب، به زندان افتادند و بسیاری از آنها سالها پس از زندان به بیگناهی خود پی بردند.
سندروم حافظه کاذب: واقعیت یا توهم؟
در نتیجه، مفهومی به نام سندروم حافظه کاذب پدید آمد.
این اصطلاح به حافظههایی اشاره دارد که در واقعیت رخ ندادهاند، اما فرد بهطور کامل به واقعی بودن آنها اعتقاد دارد.
در همین راستا، انجمنهایی برای رسیدگی به پروندههای مرتبط با این سندروم تأسیس شدند.
برخی افراد حتی اعتراف به جرایمی کردند که در واقع مرتکب آنها نشده بودند! زیرا خاطرات کاذب بهقدری واقعی به نظر میرسید که حتی خودشان را قانع کرده بودند که مجرم هستند.
چگونه شبهعلمها از پیشنهادپذیری حافظه سوءاستفاده میکنند؟
در بسیاری از موارد، شبهعلمها و باورهای غلط دقیقاً بر پایه همین پیشنهادپذیری حافظه ساخته میشوند. آنها از این ضعف حافظه استفاده میکنند تا باورها و ادعاهای خود را به عنوان حقیقت جا بیندازند.
برای مثال:
قانون جذب: فرضیهای که میگوید شما میتوانید با تفکر مثبت و تجسم، هر چیزی را که میخواهید به دست بیاورید. طرفداران این نظریه اغلب از داستانهای شخصی و خاطراتی استفاده میکنند که نمیتوان صحت آنها را بررسی کرد. این خاطرات ممکن است تنها به دلیل تأثیرات خارجی و پیشنهادپذیری حافظه شکل گرفته باشند.
طب سنتی و هومیوپاتی: بسیاری از طرفداران طبهای جایگزین ادعا میکنند که این روشها به دلیل تجربیات طولانی و موفقیتهای مکرر کارآمد هستند. اما اغلب این تجربیات بهخاطر پیشنهادپذیری حافظه، تعصبات شخصی و انتساب اشتباه به عنوان شواهد مطرح میشوند.
مثالهایی از تجربههای نادرست و اثبات نشده
در اینجا، برخی از نمونههای مشهور و رایج را بررسی میکنیم:
- سرکه برای عفونت ریه و گلو: در طب سنتی، برخی معتقدند که بخور دادن با سرکه میتواند عفونتهای ریه و گلو را درمان کند. آنها استدلال میکنند که خاصیت اسیدی سرکه باعث از بین بردن عفونتها میشود. اما آیا این ادعا به صورت علمی ثابت شده؟ نه! این ادعاها اغلب بر پایه تجربیات شخصی و پیشنهادپذیری حافظه شکل گرفتهاند و هیچ پژوهش علمی معتبری آنها را تایید نکرده است.
- قانون جذب و موفقیت: بسیاری از افراد مدعی هستند که با استفاده از قانون جذب، به موفقیتهای بزرگی در زندگی خود دست یافتهاند. اما مطالعات نشان میدهد که این افراد ممکن است به دلیل تعصب تأیید و پیشنهادپذیری، تنها خاطرات موفقیتهایشان را به یاد بیاورند و شکستها را فراموش کنند.
چگونه از پیشنهادپذیری حافظه خود در برابر شبهعلمها محافظت کنیم؟
۱. شکاک باشید: اولین قدم برای محافظت از حافظه و ذهن خود در برابر تأثیرات غلط، شکاک بودن و پرسشگری است. هرگاه با یک ادعا یا خاطرهای روبرو میشوید که به نظر غیرواقعی میآید، آن را به چالش بکشید.
۲. به دنبال شواهد علمی باشید: همیشه به دنبال شواهد معتبر و پژوهشهای علمی بگردید که ادعاها را تأیید یا رد کنند. اگر چیزی علمی نباشد، احتمال اینکه نادرست باشد زیاد است.
۳. خاطرات خود را بازبینی کنید: گاهی اوقات بازبینی خاطرات و تجربیات گذشته میتواند به شما کمک کند تا بفهمید که چگونه تحت تأثیر اطلاعات نادرست قرار گرفتهاید. این کار به تقویت حافظه و جلوگیری از پیشنهادپذیری کمک میکند.
۴. از تعصبات خود آگاه باشید: شناختن تعصبات شخصی و اینکه چگونه میتوانند بر حافظه و تجربیات شما تأثیر بگذارند، یک گام مهم در محافظت از ذهن شما است.
پیشنهاد فیلم: “هفت” (Se7en)
برای افرادی که به موضوعات مرتبط با خطاهای حافظه و تاثیرات آنها علاقهمند هستند، پیشنهاد میکنیم فیلم “هفت” (Se7en) را مشاهده کنند. این فیلم به بررسی هفت گناه کبیره میپردازد و شباهتهای جالبی با موضوعاتی که در کتاب “هفت گناه حافظه” مطرح شده، دارد.
هفت گناه کبیره:
- شکم پرستی
- طمع
- تنبلی
- خشم
- غرور
- شهوت
- حسادت
نویسنده این کتاب گفته که اسم کتاب و ساختار آن را از این هفت گناه کبیره گرفته است!
در پایان:
امیدواریم این بررسی مفید واقع شده و به درک بهتری از عملکرد حافظه و خطاهای آن کمک کرده باشد. اگر سوالات بیشتری دارید یا تمایل دارید تا موضوعات مشابهی را بررسی کنیم، لطفاً نظرات و پیشنهادات خود را با ما در میان بگذارید.